تجربهی گشتن توی دنیای تاریکی و بی پناهی، به من یاد داد که این دنیا پر از ناخوشایندیه. آدمایی که در معرض بدی، روحشان خط خطی شده و با این روح خط خطی توی دنیا قدم میزنن.
وقتی که آدم قوی باشه، مشکلی نیست. اما وقتی نباشه هست که میبینه چقدر دنیا آشفته ست... چقدر قلبا رو تاریکی گرفته...
خوبه مهربون بود، ولی مهمه مهربون عاقلی بود. لازمه که قاطی نشد با آدما تا قوی و قوی تر شد. تا قلبتو محافظت کنی و بتونی مهربون تر باشه. مثل مهسای قبل. مهربونی توی دله. قرار نیست خودتو به کسی ببخشی. قراره که مثل گلی محبت وجودت توی فضای اطرافت پخش باشه.
لازمه که محکم باشی، چون نمیخوای که قاطی شی. حواست باشه. رویین تن نیستی هنوز که بی هیچ حصار به سوی دنیا بری و همون که بودی برگردی. باید در عشق غرق شد و عاشقی رو یاد گرفت و شاید اون وقت، رویین تن شده باشی.
راه عاشقی رو هنوز بلد نیستم. یاد میگیرم.
عاشق شو ار نه روزی، کار جهان سر آید...