loading...

تا همیشه

روزهای من...

بازدید : 1
سه شنبه 29 بهمن 1403 زمان : 22:21
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

تا همیشه

خوشحالی این لحظه‌ی من،‌اینه که کم کم دارم موفق می‌شم به این مهارت برسم که در فضای نامشخص و پر از ابهام، و در واقع، بدون ساختار، بتونم مفاهیم رو پیدا کنم و یا حتی بسازم!

و این که چطور، بقیه این کارو می‌کنن، برام از دبیرستان، سوال بود!!

ولی الآن، به خاطر بیشتر مستقل شدن و همین طور به خاطر سبک کارم، بهتر و بهتر دارم یاد می‌گیرم که این کار رو انجام بدم.

خوشحالم! خوشحال!!

بازدید : 2
يکشنبه 27 بهمن 1403 زمان : 7:16
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

تا همیشه

وقتی تو جایگاه با امتیاز باشی، وقتی حداقل‌ها رو داشته باشی و راضی باشی تا حدی، اونجا جایی هست که از ساختار قدرتمند اجتماعی بی نیاز می‌شی.

و می‌تونی آدما رو فرای ساختارها نگاه کنی...

و این خیلی دردناکه.

ولی حالا واقعا می‌فهمم که چرا رفاه نسبی، باعث جامعه‌ی بهتری می‌شه. حالا این رفاه نسبی، ابعاد مختلفی داره. مثلا می‌تونه از نظر مالی، فکری، اخلاقی و اعتقادی و هزارتا دسته‌ی دیگه باشه.

آیا می‌تونم روزی، بدون توجه به رفاهی که دارم، به آدما نگاه کنم و از ساختارها استفاده نکنم برای ارزش گذاری خودم و آدما؟

شاید کلید اصلی همین باشه. که ارزش خودتو فرای ساختارها بتونی به خودت ثابت کنی و به جامعه هم بقبولونی! این دومی‌خیلی سخته! فک کن تو جامعه‌‌‌ای زندگی کنی، که همه این رو در مورد خودشون درک کرده باشن!

جالب نمی‌شه؟

شایدم همه درک کرده باشن و من آخرین نفری باشم که می‌فهمه اینو:دی چه دنیایی!

بازدید : 2
يکشنبه 27 بهمن 1403 زمان : 7:16
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

تا همیشه

یکی از قسمت‌های تلخ زندگی می‌دونی چیه؟

اینکه واقعا واسه هیچ کس اونقدری مهم نیستی...

حالا جز پدر و مادرت.

نمی‌دونم... شایدم تلخ نباشه :)

بازدید : 1
يکشنبه 27 بهمن 1403 زمان : 7:16
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

تا همیشه

چند تا چیز که دلپذیر نیستن برام ولی مشتاقم که تجربه کنم:

- قرار گرفتن توی شرایطی که طرف مقابل عصبانی باشه. فکر می‌کنم توی درجه‌‌‌ای از خودشناسی هستم که اینجوری می‌تونم بیشتر به خودم آگاه شم و خودمو ببینم و بفهمم وقتی توی چنین موقعیتی قرار می‌گیرم و رفتار بهتری داشته باشم.

- توی تعاریف جدید از مرزبندی قرار گرفتن:‌ مثلا یه موضوعی که هست اینه که خب من با همه دوستم و حالا یه کسایی نزدیک تر هستن و یه کسایی دورتر. ولی خب مرزبندی‌‌‌ای به اسم همکار برام وجود نداره. و پذیرفتن کسی به عنوان همکاری که رابطه‌ی دوستانه داری، چیز جدید و غریبیه. اصلا اصطلاح همکار، به نظرم یه درجه‌‌‌ای از انسان بودن رو کم می‌کنه. ولی به هر حال. امروز یکی که دوست حساب می‌شد و خب چندان شبیه هم نبودیم، گفت که ما همکارهایی هستیم که رابطه‌ی دوستانه‌‌‌ای داریم. اول اینکه قبلا چیز متفاوتی می‌گفت. و خب الآن عقب کشیده بود. و خب این برام عجیبه. و خب یکم حس خوبی نداد این حرفش. ولی اونقدرا هم مهم نبود. چیزی که توجهم رو جلب کرد، این مرزبندی همکاری که رابطه‌ی دوستانه داره بود. و برام جالب شده که این رو هم برای خودم تعریف کنم و بپذیرم. و خب می‌تونم ازش استفاده کنم و کمتر مسیولیت پذیر باشم نسبت به دیگران حتی! ببینیم چی می‌شه :دی

در راستای مرز، یه تجربه‌ی دیگه هم داشتم همین الآن! و اون این بود که دو تا دوستم که خیلی معمولا با هم حرف نمی‌زنن، هی دارن در مورد تعیین کردن وقتی که با هم حرف بزنن می‌گن. بعد من برام سوال پیش اومده که چی شده اینا دو تا می‌خوان با هم حرف بزنن؟! بعد یکی شون سریع واکنش نشون می‌ده که تو مثل فلانی شدی! و یه چیزی تو این مایه‌ها که {تو!} چی کار داری ما در مورد چی می‌خوایم حرف بزنیم؟ و اینم یه حس مرز دیگه بهم داد. که الآن در این لحظه برام یه مرز جدید تعیین کرد. گرچه که این واکنش سریع و شدیدش می‌دونم از تراماهایی که داره می‌آد و من چیز خاصی نگفتم که بخواد چنین واکنشی داشته باشه. ولی خب، مرزی دیدم که برام عجیب بود باز.

Life goes on...

از اون طرفم، یکی از من خوشش اومده بود و حالا غیب شد. اینم حس خوبی نداد گرچه اونقدرهم اون آدم برام مهم نبود(از این بابت که دلم بخواد باهاش در رابطه باشم).

و اون سال اول فنلاند هم که یه ایرانی دیگه بود که از دوستی‌‌‌ای که شاید ماه‌ها شکل گرفته بود، با بی ادبی، عقب کشید. تو این مورد، دوستی خوبی شکل گرفته بود و سر لجبازی و بی ادبی، رابطه تموم شد.

و خب من اینجور تجربه‌هایی نداشتم چندان در زندگی و داره در جدیدی از زندگی رو به روم باز می‌کنه. که البته امیدوارم زندگی رو راحت تر کنه و نه سخت تر.

از طرف دیگه، دارم به این فکر می‌کنم که این مرزبندی‌ها، خیلی وقتا دلیلش تروماهایی هست که آدما دارن. و خب واسه اینه که آسیب کمتری ببینن. کمتر هستن آدم‌هایی که بخوان تروما‌ها رو بشناسن و برای خوب شدنش تلاش کنن و خب آدمایی که براش تلاش می‌کنن، همیشه هم موفق نمی‌شن. اینه که شاید باید مرزهاشون رو به رسمیت شناخت و اونقدر هم تلاش برای تغییر چیزی نکرد. گرچه که دنیایی با آدمایی که سلامت روان بالایی دارن، امن تر و قشنگ تره، آزادتر و رهاتره...

بازدید : 271
شنبه 2 خرداد 1399 زمان : 23:23
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

تا همیشه

داره صبح می‌شه کم کم :امید

در مورد عشق هم نظر قبلیم اشتباهه. اون چیزا در مورد عشق ناسالم درسته. وقتی سالم باشی، اصلا عاشق نمی‌شی این شکلی. دوست می‌شی. دوست می‌شی. دوست و دوست تر می‌شی.

و نه به قصد عشق دوست می‌شی! خودش پیش می‌ره... خودش خوب و درست پیش می‌ره. و اصلا به هیچ چیزم نمی‌خواد فکر کنی. آدم دنیای ایده آل در راه...

بازدید : 326
پنجشنبه 17 ارديبهشت 1399 زمان : 11:21
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

تا همیشه

Perhaps we can say that we are random variables and there exists a moment generating function(M_x(t)). Based on the characteristic that we choose to have as a random variable, the outcome of life for instant time t is what happen's at that time which can be realized using the moment generating function.

t = 0 is the present moment and it's not easy to find out the outcome for future(even for t=0) since we have to go through depth n of the infinite polynomial function that defines the function M_x(t).

But interestingly enough, as human beings, sometimes we know! without knowing that we know! Like the exponential function e^{tx} which knows the outcome without going all the depth to reach eternity.

بازدید : 246
دوشنبه 14 ارديبهشت 1399 زمان : 5:23
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

تا همیشه

اینکه آزادی باید چی باشه، سوال همیشه‌هاست...

امروز به این فکر کردم که آزادی باید به دست آوردنی باشه. همون طور که آزادی و رسیدن به خود اصیل تلاش کردنیه. ما باید به اندازه‌‌‌ای آزاد باشیم که آزاده ایم. که از خود رهاییم... گرجه... ما آزادیم تا خودمون رو آزاده بسازیم. یعنی حتی وقتی که آزاد نیستیم هم این آزادی رو داریم که خودمون رو در خود نااصیل بیشتر و بیشتر زندانی کنیم... قوانین اجتماعی شاید باید از قوانین جان بیان؟ و ما توی بستر اون قوانین آزاد باشیم کاملا. شاید باید قوانین نتیجه‌ی نادیدنی اعمال رو دیدنی کنن؟

ولی نه... هر چی فکر می‌کنم، باز داریم قوانین الهی رو تغییر می‌دیم الکی. خود اونا کامل ترینن. بهترین کار شاید اینه که هیچ کاری نکنیم و فقط به بهتر کردن خودمون فکر کنیم.

کلا جامعه مفهوم سختیه... باید از دوتایی شروع کرد. اگه از جامعه یه دونه‌‌‌ای تونستی دوتایی بسازی، و جوری بسازی که کاملا همه چیز اوکی باشه، اون وقته که می‌دونی جامعه سه تایی و بزرگتر از اون چه شکلی باید باشه. اون وقته که می‌شه به جامعه‌های بزرگتر فکر کرد.

بازدید : 428
دوشنبه 7 ارديبهشت 1399 زمان : 18:23
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

تا همیشه

You have to remember: Where were they when I was all in misery? Dealing with their own misery making me more miserable!

I mean, they could not even help even if they wanted to! And remember, nor you are able to help anyone.

When one feels somebody would be able to help, the one would go toward her/him putting one's ownself behind! Forgotten! You neither can nor should go toward anyone... :)

We can only help each other when someone comes to us asking for help. And you cannot even help a step more than that! Just that, that's all...

All in all, nothing is gonna change ever... it's only you who helps you to shine and rise... God is looking, taking care of you all the way, be strong, be yourself and that's all. That's the beautiful life and you'll see it's beauty more.

P.S.: Don't expect anything from anyone including yourself! You'll find the balace yourself ;)

بازدید : 256
دوشنبه 7 ارديبهشت 1399 زمان : 18:23
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

تا همیشه

آهای انسان، تو بزرگی! بزرگ باش... :)

 

دستشو بگیر... عاشقش باش... همراهته. ببین.

 

https://youtu.be/3h_XX1knOaI

بازدید : 395
دوشنبه 7 ارديبهشت 1399 زمان : 18:23
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

تا همیشه

- یکی از موهبت‌هایی که به یه آدم خدا می‌ده اینه که مردم دست از سرش بر دارن یه مدتی!

- آنم آرزوست... خصوصا از supervisor بی درک و کنترلگر.

- بدون پول چجوری می‌شه زندگی کرد؟ اگه بدونم دیگه چیزی از زندگی نمی‌خوام! (مگه می‌شه دیگه چیزی نخوام؟، شایدم شد.)

- توی دنیای ایده آل، هر کسی هر کاری دلش بخواد می‌کنه. پولم همه دارن یا به عبارتی پولم لازم نیست.

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : 12
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 8
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 28
  • بازدید کننده امروز : 29
  • باردید دیروز : 4
  • بازدید کننده دیروز : 5
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 45
  • بازدید ماه : 135
  • بازدید سال : 451
  • بازدید کلی : 8292
  • کدهای اختصاصی